Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/Config.array.php on line 85
 به وب سایت رسمی سید حسن خمینی خوش آمديد - 10 - فصل چهارم، قسمت سوم
صفحه نخست | دیدگاه ها و تالیفات | دست نوشته ها | دلیل راه (نوشتاری به مناسبت ماه رمضان 1389) | 10 - فصل چهارم، قسمت سوم


در این جا بجاست به مطلبی که مرحوم محقق خوانساری صاحب مشارق الشموس پیرامون این روایت مطرح کرده است، اشاره نماییم.
ایشان می نویسند: « ممکن است ضرری که در این روایت نفی شده است (لا یضرّ معها سیئة) به معنای ضرر کامل باشد که همان خلود در جهنم است، چراکه حبّ علی (ع)به حکم آیه أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی کمال ایمان است و با وجود ایمان کامل، کسی در آتش جهنم ماندگار و خالد نمی شود. چون عذاب کسی که گناه کبیره کرده باشد، روزی پایان می پذیرد... و ممکن است مراد آن باشد که اگر کسی خالصانه علی علیه السلام را دوست بدارد خداوند به فضل و رحمت خویش بعضی از گناهان او را می آمرزد و او را از انجام دادن بعضی دیگر مصون می دارد و ممکن است مراد آن باشد که محبت علی علیه السلام باعث شفاعت او می شود و شفاعت او از جانب خدا رد نخواهد شد.» (مشارق الشموس، محقق خوانساری، ج2، ص391)
نگارنده می گوید: مطابق با این مضمون روایات دیگری نیز هست، از جمله: عن ابی عبدالله علیه السلام قال: «الایمان لایضرّ معه العمل و کذلک الکفر لاینفع معه العمل» (اصول کافی، کلینی، ج2، ص464) و علاوه بر محقق خوانساری، مرحوم علامه مجلسی نیز این روایات را بر خلود بر جهنم حمل کرده است. (مرآة العقول، مجلسی، ج11، ص396)
و در مقابل، روایات دیگری است که مطابق با آیه شریفه فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره1 (پس هر که به مقدار ذره ای خوبی کرد آن را می بیند و هر کس به مقدار ذره ای بدی کرد آن را می بیند.)، ظاهر دیگری دارند.
از جمله امام باقر علیه السلام می فرمایند: «رسول خدا صلی الله علیه و آله، ایستاد بر صفا پس فرمود: «ای اولاد هاشم، ای اولاد عبدالمطلب، من رسول خدا هستم به سوی شما. و من شفقت دارم نسبت به شما؛ و همانا عمل من برای خود من است، و از برای هر یک از شما عمل اوست. نگویید که محمد از ماست و زود است که ما داخل شویم در آنجایی که او داخل شود. نه! به خدا قسم، ای بنی عبدالمطلب، دوستان من از شما و غیر شما نیست مگر پرهیزگاران. آگاه باشید که من نمی شناسم شما را روز قیامت، در صورتی که بیایید و حمل کرده باشید دنیا را به پشت های خود، و مردم دیگر بیایند نزد من در صورتی که آخرت حمل آنهاست.»  (روضه کافی، کلینی، ج8، ص182)
و یا چنان که امام باقر علیه السلام می فرمایند: «ای جابر، مذاهب باطله و رأی های فاسده تو را گول نزند که گمان کنی حبّ علی علیه السلام تو را بس است. آیا کفایت می کند برای مرد که بگوید من دوست می دارد علی علیه السلام را و دارای ولایت او هستم و مع ذلک فعّال و دارای کثرت عمل نباشد؟ اگر بگوید من رسول خدا را دوست می دارم (با آن که رسول خدا صلی الله علیه و آله از علی علیه السلام بهتر است) ولی از سیره او متابعت نکند و عمل به سنت او ننماید، از حب او نفعی برای او حاصل نشود.» (اصول کافی، کلینی، ج2، ص74)
و همچنین در حکایت معروف طاووس است که دید صدای ناله و تضرّع و زاری می آید، تا آن که صاحب آن ناله خاموش شد و گویی غشوه ای برای او دست داد. چون به بالین او آمد، دید جناب علی بن الحسین علیهما السلام است! سر آن بزرگوار را به دامن گرفت و کلماتی خطاب به ایشان عرض کرد که مشتمل بود بر آن که تو فرزند رسول خدا(ص) و جگرگوشه فاطمه زهرایی، و بالاخره بهشت از آنِ شماست. آن سرور فرمود: خداوند بهشت را خلق فرموده از برای کسی که عبادت و اطاعت او کند، اگرچه غلام حبشی باشد؛ و آتش را خلق فرموده برای کسی که معصیت او کند، گرچه اولاد قریش باشد.» (یا سید قریش باشد) (بحار الانوار، مجلسی، ج46، ص81)
امام خمینی در کتاب چهل حدیث این دو دسته روایات را به گونه ای اخلاقی جمع کرده اند که با مشاهده آن، این فصل را به پایان می بریم: «و نویسنده [امام خمینی] گمان می کند که ممکن است این اخبار را حمل کرد به آن که، ایمان قلب را طوری منوّر می کند که اگر فرضاً گاهی خطا یا گناهی از انسان صادر شود، به واسطه آن نور و ملکه ایمان جبران کند به توبه و رجوع الی الله نماید [یعنی آن نور ایمان باعث توفیق توبه شود]؛ و صاحب ایمان بالله و یوم الآخرة نگذارد، اعمالش به روز حساب افتد. پس، در حقیقت این اخبار حثّ [و تأکید و اصرار] بر تمسّک به ایمان و بقای به آن است. چنانچه نظیر این، حدیثی است که در کافی شریف از حضرت صادق علیه السلام نقل فرموده که «حضرت موسی علیه السلام به جناب خضر علیه السلام گفت: من از رفاقت با تو دارای شرافت و حرمت شدم، پس وصیتی به من بفرما. فرمود به او که: ملازم باش با چیزی که ضرر نرساند به تو با آن چیزی [یعنی با وجود آن چیز، هیچ امری نتواند به تو ضرر برساند] چنانچه با غیر آن به تو چیزی نفع نرساند. [یعنی و بدون آن چیز، هیچ امری نتواند به تو نفع برساند.]»2

و من ذلک ما رَواه بإسناده عن محمد بن الرَیّان بن الصلت، رفعه عن ابی عبدالله علیه السلام قال کان امیر المؤمنین علیه السلام کثیراً ما یقول فی خطبته: «یا ایها الناس، دینکم دینکمً فإنّ السیئة فیه خیرٌ من الحسنة فی غیره و السیئةُ فیه تُغفَر و الحسنة فی غیره لا تُقبَل»3 حضرت امیرالمومنین (ع) بسیاری از اوقات در خطبه های خویش می فرمود: «ای مردم، حفظ کنید دین خود را و دست از آن بر ندارید زیرا که گناه در آن بهتر از حسنه در غیر آن است و گناه در آن آمرزیده شود و در غیر آن عبادات و حسنات قبول نگردد.» [یعنی با وجود دین داری اگر گناه کنید، آمرزیده می شوید ولی اگر دین نداشته باشید، حسنات هم به حساب نمی آید] و این حدیث شریف و امثال آن که در مقام ترغیب به ملازمت دیانت حقه است، دلالت بر آن دارد که سیئات مؤمنین و صاحبان دین حق، بالاخره آمرزیده شود؛ چنانچه خداوند فرماید: إن الله یغفر الذنوب جمیعاً4 و از این [جهت]، سیئات آن ها را می توان گفت که بهتر از حسنات دیگران است که هیچ وقت قبول نشود؛ بلکه شاید حسناتی که شرایط قبول، مثل ایمان و ولایت، در آن نباشد خود دارای ظلمتی باشد که از سیئات مؤمنین، که به واسطه نور ایمان در خوف و رجا هستند، ظلمت و کدورتش بیشتر باشد. بالجمله، این حدیث دلالت ندارد بر آن که اهل ایمان بر سیئات خود مأخوذ نیستند؛ چنانچه ظاهر است.
و از جمله احادیث مشهوره که گویند بین فریقین مشهور است این است که «حبّ علیٍّ حسنه لا یضرّ معها سیئةٌ و بُغضه سیئةٌ لا ینفع معها حسنةٌ»5 دوستی علی علیه السلام حسنه ای است که با آن هیچ گناهی ضرر نمی رساند و بغض آن سرور گناهی است که هیچ نیکویی با آن نفع نبخشد.»
و این حدیث شریف در سلک حدیثی است که درباره ایمان، پیش از این مذکور شد. و معنی آن یا به طوری است که مرحوم مجلسی در آن اخبار احتمال دادند، که مقصود از ضرر خلود در نار یا دخول در نار است؛ یعنی حبّ آن سرور، که سرمایه ایمان و اکمال و اتمام آن است، موجب شود که به شفاعت شافعین از نار مستخلص شود. و این چنانچه گفتیم منافات ندارد با آن که عذاب های گوناگون برزخ را داشته باشد؛ چنانچه در حدیث است که فرمودند شماها برزخ خود را اصلاح کنید، ما در قیامت از شما شفاعت می کنیم .6 و یا آن که آن طور که ما ذکر کردیم مقصود باشد، که حبّ آن سرور، نورانیت و ملکه [ایمان] در قلب حاصل کند که احتراز از گناه کند؛ و اگر گاهی به گناه مبتلا شد، آن را به توبه و انابه ترمیم نماید، و نگذارد که رشته کار از دستش بیرون رود و مهار نفس گسیخته گردد. و از جمله، یک دسته اخباری است که در ذیل آیه شریفه در سوره فرقان مذکور شده: قال تعالی: و الذین لایدعون مع الله إلها آخر و لا یقتلون النفس التی حرَّم الله إلا بالحق و یا یزنون و من یفعل ذلک یلقَ أثاماً یضاعف له العذاب یوم القیامة و یخلد فیه مُهاناً إلا من تاب و آمن و عَمِل عملاً صالحاً فأولئک یُبدِّل الله سیئاتهم حسنات و کان الله غفوراً رحیماً.7 فرمود: «آن هایی که نمی خوانند با خداوند خدای دیگری، و نمی کُشند نفسی را که خداوند حرام کرده کشتن او را، مگر به حق (در موارد مقرّره)، و زنا نمی کنند، این ها بندگان خاص خداوند هستند. و کسی که چنین کارهایی کند به جزای تامّ خود می رسد؛ مضاعف شود عذاب برای او روز قیامت، و مخلّد شود در آن عذاب با خواری؛ مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل نیکو بکند. آن ها را تبدیل می فرماید خداوند سیئاتشان را به حسنات. و می باشد خداوند آمرزنده و مهربان.» در ذیل این آیه اخبار کثیره هست که ما به ذکر یکی از آن [ها] اکتفا می کنیم، زیرا که همه، قریب به هم هستند در معنی و مضمون.
عن الشیخ فی أمالیه بإسناده عن محمد بن مسلم الثقفی، قال سألتُ اباجعفر محمد بن علی علیهما السلام عن قول الله عزّ وجلّ: فأولئک یُبَدِّل الله سیئاتهم حسناتٍ و کان الله غفوراً رحیماً فقال علیه السلام: «یؤتی بالمؤمن المذنب یوم القیامة حتی یُقام بمَوقف الحساب؛ فیکون الله تعالی هو الذی یَتَولّی حسابه لایُطلع علی حسابه احداً من الناس؛ فیُعَرِّفُه ذنوبَه حتی إذا أقَرَّ بسیئاته. قال الله عزوجل للکَتَبَةِ: بَدِّلوها حسناتٍ و أظهِروها للناس. فیقول الناس حینئذٍ: ما کان لهذا العبد سیئةٌ واحدةٌ؟ ثم یأمُر الله به الی الجنة. فهذا تأویل الآیة. و هی فی المذنبین من شیعتنا خاصة»8 محدث جلیل القدر، محمد بن مسلم ثقفی رضوان الله علیه می فرماید: «سؤال [کردم] از حضرت باقرالعلوم علیه السلام از معنی قول خدا فأولئک... الی آخر الآیة فرمود: آورده شود مؤمن گناهکار در روز قیامت تا [قرار گیرد] در موقف حساب؛ پس ذات مقدس حق، خود حساب او را بکشد؛ و هیچ یک از مردم [را] بر حساب او آگاه نگرداند. پس از آن، گناهان او را به او معرفی فرماید، تا آن که اقرار به گناه خود کند. خدای تعالی به نویسندگان امر فرماید که گناهان او را مبدّل به حسنات کنند و به مردم اظهار کنند. پس مردم می گویند: برای این بنده یک گناه هم نبود! پس از آن، امر فرماید که او را به بهشت ببرند. این است تأویل این آیه. و این در گناهکاران از شیعیان ماست خاصتاً.»
اینکه آیه شریفه را بالتمام نوشتم و کلام را طولانی کردم برای آن است که مطلب چون از مهمّات است، و [عده ای] به مردم عامه بد فهماندند این قبیل اخبار را، و ربط آن ها به آیه شریفه جز به ذکر آیه معلوم نمی شد، از این جهت معذورم از طول مُملّ [و طولانی شدن عبارت]. کسی که صدر و ذیل آیه شریفه را ملاحظه کند، می فهمد که مردم مطلقا به اعمال خود گرفتارند و مؤاخَذ [مورد مؤاخذه] در زشتی ها هستند؛ مگر آن هایی که ایمان آورند و توبه از گناهان کنند و عمل صالح به جا آورند. و این سه در هر کس جمع شود، رستگار و مورد الطاف خداوند است و در پیشگاه مقدس حق محترم است، و سیئات و گناهان [او] مبدّل به حسنات شود. و جناب باقرالعلوم علیه السلام نیز تأویل همین را فرمودند که کیفیت حساب و موقف چنین اشخاصی به این ترتیب است. منتها آن که این خاص به شیعیان اهل بیت است و دیگر مردم از آن محروم هستند، زیرا که ایمان حاصل نشود مگر به ولایت علی و اوصیای او از معصومین طاهرین علیهم السلام؛ بلکه ایمان به خدا و رسول قبول نشود بدون ولایت؛ چنانچه در فصل بعد از این انشاء الله مذکور شود. پس، این آیه شریفه و اخبار مفسّره را باید از ادله اولیه شمرد، زیرا که دلالت دارد بر آن که اگر شخص ایمان داشته باشد و جبران گناهان را با توبه و عمل صالح نکند، مشمول این آیه نخواهد بود.
پس ای عزیز، شیطان تو را مغرور نکند و هواهای نفسانیه تو را گول نزند. البته انسان تنبلِ مبتلا به شهوات و حبّ دنیا و جاه و مال، مثل نویسنده، همیشه دنبال بهانه است از برای تأیید تنبلی خود؛ و هرچه موافق با شهوات او باشد و مؤید هواهای نفسانیه و خیالات شیطانیه او باشد، اقبال به آن نماید و چشم و گوش خود را به آن باز کند، بدون آن که فحص از مغزای [و معنای عمیق] آن نماید یا به مقابلات و معارضات آن نظر نماید. بیچاره گمان می کند به مجرد دعوی تشیع و حبّ اهل بیت طهارت و عصمت جواز ارتکاب هر محرّمی را خدای نخواسته دارد و قلم تکلیف، نعوذبالله از او برداشته شده! بدبخت نمی داند که شیطان بر او تعمیه کرده [و او را کور کرده است]؛ و در آخر عمر بیم آن است که محبت بی مغز بی فایده نیز از دستش برود و با کف تهی در صف نواصب اهل بیت علیهما اسلام محشور گردد. آخر دعوی محبت کسی [که] بیّنه نداشته باشد پذیرفته نیست. ممکن نیست من با شما دوست باشم و محبت و اخلاص داشته باشم، و بر خلاف تمام مقاصد و مطلوبات شما اقدام کنم. درخت محبّت ثمره و نتیجه اش عمل بر طبق آن است؛ و اگر این ثمره را نداشته باشد، باید دانست که محبت نبوده، خیال محبت بوده [است].
پیغمبر اکرم و اهل بیت مکرّم او صلوات الله علیهم، تمام عمر خود را صرف در بسط احکام و اخلاق و عقاید نمودند و یگانه مقصد آن ها نشر احکام خدا و اصلاح و تهذیب بشر بوده و هر قتل و غارت و ذلّت و اهانتی را در راه این مقصد شریف سهل شمردند و از اقدام باز نماندند؛ پس محبّ و شیعه آن ها کسی است که در مقاصد آن ها با آن ها شرکت کند و پیروی از آثار و اخبار آن ها کند. این که در اخبار شریفه اقرار به لسان و و عمل به ارکان را از مقوّمات ایمان شمرده، بیان یک سرّ طبیعی و سنة الله جاریه است؛ چون که حقیقت ایمان ملازم با اظهار و عمل است. عاشق در جبلّه طبیعیه اوست، اظهار عشق و تغزّل در شأن معشوق، و عمل به لوازم ایمان و محبت خدا و اولیای او [فطرت عاشق، اظهار عشق و عمل به لوازم آن است.] [اگر] عمل نکرد مؤمن نیست و محبت ندارد. و این صورت ایمان و محبت بی مغز و معنی نیز با جزئی حوادث، و فی الجمله فشار، از بین می رود و صفر الید [دست خالی] به دار جزای اعمال منتقل شود.» (چهل حدیث، امام خمینی سلام الله علیه، ص573)
نگارنده می نویسد: ولایت اهل بیت(ع)و محبت پیامبر و آل پیامبر(ص) تنها در صورتی واقعی است که آدمی به لوازم آن تن در دهد. مگر می توان دعوی دوستی لیلی کرد و از دستور او سرپیچی نمود. چنانکه از امام باقر(ع) روایت است که فرمود: «شیعتنا من تابعنا و لم یخالفنا» (الاصول الستة عشر، ص61) شیعه ما کسی است که از ما تبعیت کند و با ما مخالفت نکند. و از همین روست که شیعه در تعریف ائمه کسی است که پیروی از دستورات ایشان می کند و چنان زیسته است که به اخلاق حمیده ایشان متخلّق گردیده است. چنانکه امام صادق(ع) می فرمایند: «خلق ارواح شیعتنا من طینتنا» (اصول کافی، کلینی، ج1، ص39) روح شیعیان ما از طینت ما خلق شده است. و امام باقر(ع)می فرمایند: «ان الله عزوجل خلقنا من اعلی علیین و خلق قلوب شیعتنا ممّا خلقنا منه و خلق ابدانهم من دون ذلک» (اصول کافی، ج2، ص4) خداوند ما را از اعلی علیین خلق کرد و دل های شیعیان ما را از همان چیزی خلق کرد که ما را آفریده بود و بدن آن ها را از غیر آن آفرید.
پس آیا ممکن است که قلب ما ـ اگر آمیخته به گناه باشد ـ قلب شیعه ای باشد که مشمول عنایت آنها است. چنانکه هم ایشان می فرمایند: «ما شیعتنا الا من اطاع الله» (کافی، ج2، ص73) پس حبّ علی(ع) تنها در دل هایی است که مطابق با دستور آن ها عمل مشی نماید.
این فصل را نیز با روایتی از امام باقر(ع) به پایان می بریم با این امید که خداوند توفیق شیعه بودن را به یکایک ما ارزانی دارد.
أبو علی الأشعری، عن محمد بن سالم، وأحمد بن أبی عبد الله، عن أبیه، جمیعا عن أحمد بن النضر، عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن أبی جعفر (علیه السلام) قال: قال لی: یا جابر أیکتفی من ینتحل التشیع أن یقول بحبّنا أهل البیت، فوالله ما شیعتنا إلا من اتقى الله وأطاعه وما کانوا یعرفون یا جابر إلا بالتواضع والتخشع والأمانة وکثرة ذکر الله والصوم والصلاة والبر بالوالدین والتعاهد للجیران من الفقراء وأهل المسکنة والغارمین والأیتام وصدق الحدیث وتلاوة القرآن وکف الألسن عن الناس إلا من خیر، وکانوا امناء عشائرهم فی الأشیاء. قال جابر: فقلت: یا ابن رسول الله ما نعرف الیوم أحدا بهذه الصفة، فقال: یا جابر لا تذهبن بک المذاهب حسب الرجل أن یقول: أحب علیا وأتولاه ثم لا یکون مع ذلک فعّالاً؟ فلو قال: إنی أحب رسول الله فرسول الله (صلى الله علیه وآله) خیر من علی (علیه السلام) ثم لا یتبع سیرته ولا یعمل بسنته ما نفعه حبه إیاه شیئا، فاتقوا الله واعملوا لما عند الله، لیس بین الله وبین أحد قرابة، أحب العباد إلى الله عز وجل [وأکرمهم علیه] أتقاهم وأعملهم بطاعته، یا جابر والله ما یتقرب إلى الله تبارک وتعالى إلا بالطاعة وما معنا براءة من النار و لا على الله لاحد من حجة، من کان لله مطیعا فهو لنا ولی ومن کان لله عاصیا فهو لنا عدو، وما تنال ولایتنا إلا بالعمل والورع.
جابر گوید: امام باقر علیه السلام به من فرمود: ای جابر! آیا کسی که ادعاء تشیع می کند، او را بس است که از محبت ما خانواده دم زند؟! به خدا شیعه ما نیست، جز آن که از خدا پروا کند و او را اطاعت نماید، ای جابر! ایشان شناخته نشوند، جز با فروتنی و خشوع و امانت و بسیاری یاد خدا و روزه و نماز و نیکی به پدر و مادر و مراعات همسایگان فقیر و مستمند و قرض داران و یتیمان و راستی گفتار و تلاوت قرآن و بازداشتن زبان از مردم، جز از نیکی آن ها، و آن ها امانت نگهدار فامیل خویش باشند. جابر گوید عرض کردم: یا ابن رسول الله! ما امروز کسی را دارای این صفات نمی شناسیم، فرمود: ای جابر! به راه های مختلف مرو، آیا برای مرد کافی است که بگوید: من علی را دوست دارم و از او پیروی می کنم، و با وجود این فعالیت دینی نکند؟! پس اگر بگوید: من رسول خدا صلی الله علیه و آله را دوست دارد ـ رسول خدا صلی الله علیه و آله که بهتر از علی علیه السلام است ـ سپس از رفتار او پیروی نکند و به سنّتش عمل ننماید، محبتش به پیغمبر هیچ سودی ندهد، پس از خدا پروا کنید و برای آن چه نزد خداست عمل کنید، خدا با هیچ کس خویشی ندارد، دوست ترین بندگان خدای عزوجل [و گرامی ترینشان نزد او] با تقوا ترین و مطیع ترین آن هاست. (ترجمه اصول کافی، سید جواد مصطفوی، ج3، ص119)

پی نوشت :
1-سوره زلزال، آیه7و8.
2-اصول کافی، کلینی، ج2، ص464.
3-اصول کافی، کلینی، ج2، ص464.
4-سوره زمر، آیه53.
5-مناقب، ج3، ص197.
6-فروع کافی، کلینی، ج3، ص242.
7-سوره فرقان، ایه22
8-الامالی، صدوق، ص70.

قبلیبعدی