Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/Config.array.php on line 85
 به وب سایت رسمی سید حسن خمینی خوش آمديد - مصاحبه با صدا و سیما | به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت امام | 13 خرداد 1386
صفحه نخست | دیدگاه ها و تالیفات | مصاحبه ها
مصاحبه با صدا و سیما | به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت امام | 13 خرداد 1386

مولای مهربان غزل های  من سلام!

سمت زلال اشک من،

آقای من سلام!

نامت بلند و اوج نگاهت همیشه سبز

آبی ترین بهانه دنیای من سلام

ما بی حضور سبز تو اینجا غریبه ایم!

دستی تکان بده

آقای من سلام

بسم الله رحمن الرحیم

خرداد که به نیمه می رسد، چشمان کبوتر انتظار فرج، فریاد می شود در گلوی خرداد.

دستان اهتمام خودرا به کار بستیم و به خوشه چینی خاطرات خرداد آمدیم. ماهی در بهار و یادی از امام (س)؛ دسترنج قرنهای بی شمار.

بزرگمردی که مردان خرداد42 رابه مردان بهمن 57 پیوند داد و شق القمر فیروزی رابر فرق نیمه خرداد نشاند و فتح الفتوح اوتبسمی بود از فرزندانی که خرمشهر، مرز نجابت شرقی را پایگاه اسلام و ستاره کردند.

خدایا! کاری کن هیچ گاه فراموش نکنیم که اگر محراب مساجد ما از براده های دل و چشم و پاره های خون و خشم مردان مرد این دیار سبز آیینه  کاری شده است، حاصل دستان عقیق آسای امامی بود که عقل مارا با  فریادهای بلند حسین آشنا کرد. برنامه فوق العاده امشب گفتگویی است با یکی از عزیزانی که منتسب به این نادره دوران است. یک نام ماندگار: سید حسن خمینی، سلام برشما.

سلام بر شما وبینندگان عزیز که این ایام برهمه آنان تسلیت باد و انشاءالله که خداوند روح امام راحل را از همه ما راضی و خشنود بدارد.


حاج آقا! نشستن در کنار فردی که منتسب به امام است، همیشه این احساس را برای یک خبرنگار . چه ایرانی چه خارجی. فراهم می کند تا سؤال هایی بپرسد که برگ های نامعلوم زندگی امام را مشخص کند. ابتدا قدری از خودتان بگوئید، سپس از حضرت امام بگویید.

شما متولد چه سالی هستید؟

متولد 1351

چه ماهی ؟

مرداد

مردم تصویر شمارا زمانی که خیلی خردسال بودید، در ذهن  دارند. شماهم حتماً این تصاویر را دیده اید.

قطعاً وقتی شما دیده اید، من هم دیده ام!

سپری کردن دوران کودکی شما در کنار امام سبب می شود که انسان بیشتر توجهش به شما جلب شود.تحصیلات شما تا چه میزانی است؟

منظورتان سالهای پیش است یا هم اکنون ؟

لطفاً از همان سال ها شروع کنید تا به مقطع فعلی برسیم.

سال اول انقلاب چندماهی در عراق به دبستان رفتم. بعد ازاینکه امام به ایران وسپس به پاریس رهسپار شدند، ما هم به دلیل باردار بودن مادرم به ایران بازگشتیم. فکر می کنم مهر سال 57 بود که برادرم یاسر در تهران به دنیا آمد. روزهای سختی بود. دی ماه بود. وایام بی نفتی؛ روزهای اعتصاب کارکنان شرکت نفت. ما آن روزها را در منزل مرحوم آقای لاهوتی در تهران گذراندیم. در آن زمان اخذ گذرنامه و اجازه خروج بسیار مشکل بود و ما تصمیم داشتیم در پاریس به امام ملحق شویم. بامشقت فراوانی موفق به اخذ گذرنامه و سفر به پاریس شدیم. وقتی به پاریس رسیدیم حدوداً هفت ساله بودم عصر بود که به روستای نوفل لوشاتو وارد شدیم. یادم می آید که امام به شوخی گفتندکه«تو اینجا بمان. نمی خواهد به شهر پاریس بروی. شهر شلوغ است واینجا هوایش بهتر و پاکتر» ما تا چند روز قبل ازهجرت امام به ایران و وقوع آن حادثه تاریخی در نوفل لوشاتو ماندیم. چند روز قبلش من به اتفاق مادر و برادر چند ماهه ام با قطار راهی آلمان شدیم وبه منزل دائی ام رفتیم. هوابسیار سرد بود و بخاری قطار هم خراب بود.

چرا آلمان را انتخاب کردید؟

برای اینکه دایی من ساکن آلمان بود. ایشان به اتفاق امام با هواپیمایی که روز پیروزی اتقلاب راهی تهران شد، به ایران برگشت. خانواده امام در پاریس مانده بودند و بعد در مدرسه رفاه به امام ملحق شدند. سپس مثل همه مردم به مدرسه رفتم. مثل همه درس خواندم وبعد من یک طلبه شدم البته طلبه شدن من مربوط به بعداز حیات حضرت امام است. امام همیشه از زمانی که من به تعبیر امروزی ها سیکل گرفتم و سوم راهنمایی را طی کردم به من می گفتند:« حسن، برو طلبه شو.» به تعبیر ایشان هم خیر دنیا هم خیر آخرت در طلبگی بود. خیلی سفارش می کردند من هم قرار بود بعداز اخذ دیپلم طلبه شوم که در مقطع سوم دبیرستان امام به رحمت خدا رفتند پس از این اتفاق، من سال چهارم دبیرستان را نخواندم. آن سال به قم رفتم. پس از عید به تهران بازگشتم ودرسم را به صورت متفرقه ادامه دادم ودیپلم گرفتم از ان زمان تا الان هم در حوزه هستم ومشغول درس و بحث های حوزه.

یادگار امام چند فرزند دارند؟

کلاً پدر ما سه پسردارد و مامتأسفانه همشیره نداریم!

آقا یاسر ،حسن آقا وعلی آقا، آیا آنها هم در همین کسوت هستند؟

بله هر  سه روحانی هستیم.

شماهم تدریس هم می کنید؟

بله، درس هم می دهم.

لطفا ًفروتنی نکنید اگر تدریس می کنید، بفرمایید چون می خواهیم به نتیجه ای برسیم.

بله درس می دهم. من در حوزه تدریس مکاسب می کنم.

در همان  قم؟

بله.

چند سال است که تدریس می کنید ؟

من از همان سالهای اولی که وارد طلبگی شدم، تدریس می کنم. سال سومی که وارد حوزه شدم و ((معالم)) رامی خواندم، همزمان مشغول تدریس صرف و نحو عربی شدم و از آن زمان تدریس همچنان ادامه دارد.

آیا از این جهت که شما منتسب به حضرت امام بودید، امتیازی برایتان قائل شدند؟ یا برای تدریس مجبور به گذراندن مراحلی بودید؟

شما انگار سیستم حوزه را نمی دانید. هر کسی می تواند تدریس کند و مثل سیستم دانشگاه نیست .یکی از محاسن حوزه ، آزادی آن است. شما می توانید درس بدهید و طلبه ها می توانند درس را اتنخاب کنند.

یعنی به لحاظ بحثهای علمی و هیآت علمی خیلی به دانشگاه شباهت ندارد؟

هر کس این توانایی را دارد که درس خود را ارائه کند.

پس به حد یک مبحث علمی و یک درس کفایت می کند ؟

بله، طلبه ها هم انتخاب می کنند. آنجا به خرد جمعی خیلی احترام می گذارند. دیگر بستگی به این دارد که طلبه ها چه درسی رابپسندند. با چه زبان و بیانی آشنا باشند، همان را اتنخاب می کنند.

حاج حسن آقا، این روزها خیلی با شما مصاحبه می شود؟

خوشبختانه نه!

من تصور می کنم که در این ایام خرداد ماه حسن آقا را بیشتر در صفحه تلویزیون می بینیم. این علت خاصی دارد؟

نه . البته باید از مدیران تلویزیون بپرسیم.

پس به رغبت شما بر نمی گردد؟

به هر حال به لطف دوستان صداوسیما شاید برگردد. نمی دانم!

یعنی خودتان زیاد به حضور در برنامه های تلویزیونی  تمایل ندارید؟

نه، من معمولاً از صحبت های مستقیم ابا می کنم، اما دوستان زیادی به حرم و جماران می آیند که با آنها صحبت می کنم لابد موقعیت حضور در صدا وسیما پیش نیامده است.

این امساک شما موجب نمی شود که ناگفته های زندگی امام ، همچنان مکتوب بماند؟

سعی می کنم اینگونه نباشد. نشستن با شما قطعاً با همین هدف بوده است ، وگرنه این گفتگو انجام نمی شد.

فکر نمی کنید که جامعه ما نیاز دارد که از امام بیشتر بداند؟

چرا همین گونه است.

اگر شما یک برنامه ساز بودید، تصور می کردید که به کدام برش از زندگی امام باید بیشتر توجه می شد یا کدام نیاز جامعه ما، آگاهی بیشتر از زندگی امام را بیشتر می طلبد؟

به هر حال به نظر من باید به جامعیت امام توجه شود. این موضوع، بحث مفصلی است، نمی دانم که بیانش حوصله تان را سر می برد یا نه.

نه، من به قصد بیشتر شنیدن وبیشتر دانستن آمده ام.

بحث من در همین است که من به نظرم می رسد که باید امام رابه عنوان یک مکتب ببینیم، نه به عنوان یک فرد. ما در طول تاریخ اسلام گروههایی را داشتیم که به عنوان اشاعره شناخته شدند. الحمدالله شما هم تخصصتان علوم اسلامی است، حتماً از تاریخ اسلام بهره دارید. اشاعره که سلف آنها اهل حدیث هستند، پیروان احمدابن حنبل اند. بعدها ابوالحسن اشعری به مکتب اهل حدیث متمایل می شود و به بغداد می رود، روح مذهب اهل حدیث در این است که برای سؤالات جدید، پاسخ هایی از پیش داده شده می خواهد. هر سؤال جدیدی که مطرح می شود، اهل حدیث به دنبال این هستند که برای آن پاسخی را مستقیماً در متون مقدس بیابند. نقطه مقابلش عقل گرایی بودندکه در جهان  اسلام پیدا شدند که شاید آنها برای سؤالات جدید خودشان را از تمام منابع بی نیاز می دانستند به استحسان واستصلاح؛ مصالح مرسله، یا به قیاس روی می آوردند. مذهب اهل بیت که در حقیقت مذهب تشیع است، راهی بین این دو راه است؛ یعنی برای سؤالات جدید نه پاسخ های از پیش داده شده وجود دارد و نه ما بالکن از همه منابع گذشته غنی هستیم. ما باید در منابع گذشته اجتهاد کنیم. نه به این نحو است که هر مسأله جدیدی مه در دنیا به وجود می آید، جواب سوالاتش را سابقاً داشته باشیم. سوال جدید، شرایط جدید و محیط جدیدی می خواهد، اما این جواب برگرفته از یک عقل محض نیست، جواب برگرفته از یک اجتهاد در یک مکتب است.

شاید پایه فقه ماهم روی همین سوال معقول و شک معقول باشد!

حالا به تعبیری اگر مرادتان همان است که من عرض کردم، بله. پس ما درون فقه شیعه و در درون مذهب اهل بیت، اجتهاد را پذیرفتیم. اجتهاد یعنی اتکا به منابع سابق برای حل معضلات جدید. اینکه در این مسأله چه مقدار فقهای ما موفق بودند، بحث دیگری است، اما در اینکه اصول و عقاید شیعه بر این مدار تصویر و ترسیم شده، شکی نیست. ما موارد بسیاری داریم که امام صادق(ع) به محمدبن مسلم، زرواره، یونس بن عبدالرحمن، گفته استدر مسجد بنشینید و اجتهاد کنید. روش اجتهاد به آنها درس داده است. بسیاری موارد از امام سوال کردند درحالی که امام اگر صریحاً جواب را به آنها می گفتند، آنها قبول می کردند، اما امام این کار را نکردند و راه اجتهاد را به آنها یاد داده اند. گفته اند مثلاً قرآن را ببینید، این آیه را باید اینگونه تفسیر کنید. از این آیه باید اینگونه استخراج کنید. خوب ما در انقلاب خودمان به عنوان یک حادثه بزرگ تاریخی با امام مواجهیم. این راهم اشاره کنم که بعد از اینکه ائمه در غیبت کبری وارد می شوند و در حقیقت دسترسی مستقیم به ائمه به پایان می رسد. فقهای ما دست به کار بزرگی زدند و آت تأسیس اصول فقه است. اصول فقه یعنی اجتهاد را دارای یک مکانیزم صحیح کنیم تاهر کس هرگونه دلش خواست، از هر متنی استفاده نکند، متدی پیدا کند، روشی پیدا کند. این بسیار مهم است چون اگر شما این روش  را نداشته باشید در حقیقت هیچ دری به روی هیچ پاشنه ای نمی چرخد. هر کسی می تواند هر چیزی را به جای فقه به هر جای اسلام و هر جای دین نسبت بدهد. به هر حال باید یک مکانیزم و یک روشی داشته باشد. آن چیزی که ما به آن اصول فقه می گوییم ، یک علم بسیار غنی و از علوم قدرتمند اسلامی است و اتفاقاً من از بسیاری از آنها که با فلسفه غرب و فضاهای غربی آشنا هستند ، شنیده ام که آنها مدعی هستند که در خیلی از مباحث اصول فقه، ما حتی غربی ها را در آغاز راه آن هم نمی بینیم. البته در بعضی از مباحثش به خصوص درمباحث الفاظ ، بحث های معنا شناسی یا (semantical) طبعاً آنها هم کار کرده اند.

می شود با امام به عنوان یک مکتب سه گونه برخورد کرد؛ یا بگوییم ما برای هر سؤال جدید به دنبال پاسخ از پیش داده شده بگردیم (روش اهل حدیث )؛ روش دوم اینکا اساساً بگوییم مربوط به گذشته است، سؤالات جدید هیچ راهی برای استفاده از منابع غنی انقلاب ندارد. راه سوم که همان راه اهل بیت نسبت به سنت پیامبر است، این است که ما با اصولی که در اندیشه امام وجود دارد و تفکیک به اصطلاح قضایای حقیقی و خارجی است، تفکیک بین محکمات و قضایایی که مربوط به یک روزگار به خصوص است در اندیشه امام، اجتهاد کنیم. راه آینده ما این است که ما بتوانیم در اندیشه امام به طور صحیح اجتهاد کنیم. نه برای سؤالات جدید، جواب های از پیش داده شده  بخواهیم که به نوعی تنبلی است. چون نمی خواهیم خودمان کارکنیم. نه اینکه بالکن، آنها را کنار بگذاریم. این رمز ماندگاری اندیشه امام در جامعه ما است . اما ممکن است سؤالی اینجا مطرح شود وآن اینکه؛ حالا ما چه نیازی به این اندیشه داریم؟

این اجتهادی که از آن سخن می گویید باید از کجا شروع شود؟

یک اصولی لازم دارد. من عرضم در همین است. گفتم فقهای ما زحمت کشیدند، اصولی دارند در این«متشابهات» را بشناسیم، قضایای حقیقیه اش و قضایای خارجیه اش را بشناسیم که اینها اصطلاحات (علم اصول) است. به نظرم این سؤال که چه نیازی به امام داریم؟ سؤال بسیار مهمی است .چون احساسی نباید با این مسأله برخورد کنیم. به هر حال ممکن است هر کسی بیان کند که امام شخصیت بسیار بزرگی دارد. بخشی از تاریخ غنی ما، بخشی از فرهنگ و بخشی از پیشینه تاریخی ما به حساب می آید؛ اما حال چرا امام را یه عنوان معمار انقلاب وبه عنوان بنیاگذار انقلاب می شناسیم و چرا ما باید به امام برای همیشه تاریخ پایبند باشیم؟ حتی به صورت یک اجتهاد.

حاج حسن آقا من نمی خواهم فرصت در کنار شما بودن را خیلی راحت از دست بدهم... شما می فرمایید باید به امام به عنوان یک مکتب نگاه شود نه به عنوان یک فرد و باید این اجتهاد را در نظر گرفت. درباره ضرورت این اجتهاد و اینکه چه متدی دارد؟ از چه مجرایی باید شروع کرد؟ چه کسانی باید آن را شروع کنند؟ از این جهت می خواهم به آن بپردازید که آن شیفتگی و ارادت بیش از اندازه ما به حضرت امام، موجب نشود که ما این وجود امام را از پنجره ها و مناظر مختلف نبینیم و به آن نگاه نکنیم . شما خودتان متوجه این کمبود شده اید؟

من در پاسخ به سؤال قبلی شما که گفتید :«اگر شما یک برنامه ساز بودید ،چه می کردید ؟» پاسخ دادم. من عرضم این بود که به نظر من باید در این مسیر گام بر داریم. اگر امام را به عنوان یک مکتبی که قابلیت اجتهاد دارد و با شناخت و محکمات و متشابهاتش در جامعه وجود دارد، به جامعه بشناسانیم ، کار بزرگی کرده ایم. من قبل از پاسخ به سؤال طرح شده خودم، باید عرض کنم شما برای اینکه چیزی را تبلیغ کنید، باید دو کار را انجام دهید. اگر این دو کار انجام شد، مخاطب شما به سمت یافتن هدف مد نظر شما حرکت می کند: اول- حس نیاز را در او ایجاد کنید؛ یعنی به او بگوییدکه این شیء به درد تو می خورد و اگر آن را نیابی، گمشده ای را از دست داده ای .مثلاً من تقریبا ًمطمئنم حضرت عالی در مورد مرغ هایی که در صحرای آفرقا سرشان رازیر خاک می کنند و دنبال طعمه می گردند، چیزی نمی دانید!

بله ، شاید نیازی به این کار نبوده است .

نخواهید هم دانست! من اگر الان آن ها را به شما بگویم، در حد یک برنامه راز بقا، ممکن است از قشنگی آن لذت ببرید و بعد تلویزیون را خاموش کنید و بخوابید. یعنی این برنامه هیچ جذابیتی برای شما ندارد. هیچ نیازی هم نمی بینید که این قضیه را دنبال کنید؛ اما اگر من به شما گفتم که این مساله باعث حیات یا ممات شماست، اگر شما این موضوع را ندانید، ضرر و خسران بسیار بزرگی به شما وارد می شود، آن زمان خود شما برای دانستن حرکت می کنید

فرق یک بچه اول دبستانی با یک فرد دانشگاهی در همین است.بچه ای که اول دبستان است، صبح به اجبار پدر و مادر از خواب شیرین بیدار می شود و به مدرسه می رود چون اصلا احساس نیاز به دانستن نمی کند؛ اما دانش آموز یا دانشجویی که سال اول دانشگاه یا سال آخر دبیرستان است، تلاش بسیار وسیعی برای قبولی در کنکور می کند، این عامل به خاطر احساس نیازی است که در وجودش است. پس باید نیاز را در اوبیدار کرد. دوم آنکه باید به او فهماند که تونمی دانی. چون خیلی وقت ها، ما فکر می کنیم که می دانیم در حالی که نمی دانیم. این موضوع خیلی مهم است؛ مثلاً در مورد عاشورا، مردم  ایران فکر می کنند که می دانند، در حالی که نمی دانند. مثلاً خیلی از دوستانی که اینجا هم تشریف دارند ، اگر از آنها پرسیده شود که مثلاً شما می دانید که چه شد امام حسین از مدینه حرکت کرد و به سمت مکه رفت ؟ یک کلیاتی را بیان می کنند ، اما از جزئیات آن بی خبرند. اصلاً  حادثه چه بود؟ حاکم وقت مدینه که بود؟ چه اتفاقی افتاد؟....

یعنی معتقدند حس گرایی و عاطفه بیشتر جلوی معرفت ما را نسبت به جوهر قضیه گرفته است ؟

یک اشباع کاذب باعث به وجود آمدن این حس گرایی شده است. این اشباع کاذب چرا به وجود آمده؟ تبلیغات غلط. شما وقتی کمیت بسیار بالایی  از یک حادثه را بیان می کنید، جامعه احساس می کند که می داند. وقتی جامعه احساس کرد که می داند، حتی بر فرض هم احساس نیاز کند، می گوید نیاز من برآورده شده است؛ پس اول از نظر تبلیغاتی با ید به جامعه بگوییم که نمی داند. دوم، به جامعه بگوییم چرا به این مسأله نیاز داری؟ حالابر می گردم به آن سؤالی که گفتم بی جواب ماند: چرا به امام نیاز داریم وبه فلان مجتهد نیاز نداریم ؟ شما فکر می کنید که چرا نیاز داریم ؟

من تصور می کنم که حضور امام هم در بحث انتقال قدرت خیلی می تواند مهم باشد وهم ابعاد شخصیتی که ما کمتر به آن پرداختیم. می تواند اهمیت داشته باشد و هم از نگاه امام مبتکر حرکتی بود که فقط انتقال قدرت به شمار نمی آید، بلکه توانست دست ما را در دست معنویت هایی بگذارد که فراموش شده است. شما چه ضرورتی را احساس می کنید؟

من هر سه مطلب شما را می پذیرم .چند نکته ای هم به آن اضافه می کنم. مشکلی که امروز دنیا با آن مواجه است و فریاد همه را هم بلند کرده، این است که در عصر مدرن، شما معنویت را گم کرده اید؛ یعنی معنویت در جامعه مدرن، فدای پیشرفت شده است. شما امروز در جامعه مدرن، خلاء روحی انسان ها را مشاهده می کنید انسان ها احساس می کنند گمشده ای دارند. چه ما بپذیریم چه نپذیریم، پشتوانه ماورالطبیعه برای زندگی انسان مفید است. حتی اگر به تعبیر پراگماتیستی آن نگاه کنیم، به گفته آن کشیشی که گفته بود بر فرض اگر خداهم نباشد ولی اگر فکر کنیم هست، مفید است. چون برای انسان فایده دارد. معنویت و اتکاء به اینکه نقطه ای ماورای ماده وجود دارد، حیات زندگی انسان ها را نمک می بخشد، شیرینی می بخشد. ما بدون خدا زندگی مان خیلی بی نمک است. بدون اتکاء به یک نیروی ماوراءالطبیعه زندگی های پوچی داریم. زندگی های یخی داریم. از طرفی هم پیشرفت بشریت پدید آمده است. هیچ کس نمی خواهد به عصر حجر بر گردد و به دنبال خدایان یا خدایی بگردد که متصدی همه چیز باشد. انقلاب ما چه پیامی آورده؟ پیام تاریخی انقلاب ایران چیست؟ انقلاب ها در تقسیمات جامعه شناسی، سه دسته اند: یا انقلاب سیاسی اند یعنی تغییر دولت ها که از آن به عنوان تغییر قدرت نام بردیم؛ یا انقلاب های اجتماعی هستند که نهادهای اجتماعی را عوض می کنند و طبقات اجتماعی را دستخوش تغییر می کنند. و دسته سوم انقلاب های تاریخی هستند. یعنی تاریخ سازند و برای تاریخ پیام دارند. مثلاً انقلاب فرانسه، لیبرالیسم را آورده است. انقلاب آمریکا، یک پیام تاریخی آورده است. انقلاب روسیه، سوسیالیسم را به دنیا ارائه کرده است. اینها انقلاب های تاریخ سازی هستند که آمده اند. انقلاب ما یک انقلاب تاریخ ساز است وآن احیای تفکر دینی در عصر مدرن است. پیام بسیار بزرگی از انقلاب ایران برای جهانیان صادر شده و این خط مشی را بدون اغراق باید ببینیم. آن قدر زیاد و به صورت تبلیغاتی گفتیم، جامعه ما احساس می کند که حالا این ها یک چیزی بیان می کنند که تبلیغاتی است!

غیر تبلیغاتی آن چه ادبیاتی دارد؟ مثلاً درباره  شخصیت امام می خواهیم بحث غیر تبلیغاتی داشته باشیم . باید به چه صورت بحث کنیم؟

اجازه بدهید بحث پیشین را به جایی برسانیم، بعد شما به این سؤال باز گردید. پیام انقلاب امام برای دنیای حاضر، زندگی مدرن همراه با خدا و معنویت و دین است. ببینید طالبان هم یک جریان دین گراست. طالبان هم برای جهان اسلام یک پیام دینی آورده است، این پیام دینی به خاطر بغضی که نسبت به جریان آمریکا و صهیونیست در جهان اسلام دارد، مخاطب هم پیدا کرده است.

یعنی می فرمایید اگر نه محبوبیت، اما مخاطب پیدا کرده است ؟

بله مخاطب پیدا کرده است.که البته از باب حب علی نیست، بلکه بغض معاویه است! این گروه چرا مخاطب پیدا کرده است؟ این پیام دارای مخاطب در جهان اسلام، یک پیام دین گرایانه است؛ اما پیام غلطی است به خاطر اینکه برای سؤالات جدید، دنبال جواب های از پیش داده شده می گردد. انقلاب ما از طرفی نه نفی دین می کند به عنوان افیون توده ها که بگوییم اصلاًدینی وجود ندارد، نه دنبال خرافه و نه حتی دنبال spirituality یا به تعبیری، معنویت محض هستیم. ما می گوییم شریعت، دین و خدا از راه صحیح. در عین حال که ما در فضای جهانی امروز، باپیشرفت زندگی می کنیم، در حالی که به لوازم دنیای مدرن پایبندیم. این پیام، پیام خیلی بزرگی است. بازتاب و آبشخور این پیام حتی در فضای مسیحیت دیده می شود. شما اگر ببینید چند سال پیش مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام کنگره ای را با عنوان «امام خمینی و احیای تفکر دینی» برگزار کرد که حتی میزان حضور دین در عرصه اجتماع در میان هندوها، سبک ها آمار بررسی شده بود. تأثیر انقلاب در الهیات رهایی بخش یک جریان مسیحی کاتالوکی (که قاعدتاً باید از درون جامعه مسیحیت حضور اجتماعی بیرون نیاید.) به گونه ای است که در کشورهای آمریکای لاتین کلیسا مهد حضور در جامعه می شود.

این ادبیات غیر تبلیغی که می گویید درباره امام و انقلاب باید پیش گرفته شود از کجا آغاز می شود؟

اگرمن برنامه ساز بودم، روی این نکته تأکید می کردم؛ یعنی بیش از آنکه به ظواهر داستان که در جای خود بسیار مهم است، بپردازم به موارد دیگر می پرداختم. البته باید توجه داشته باشید که شعار لازم است، مثلاً اذان که هرروز بر مأذن ها گفته می شود، شعار است، اما باید گفته شود. ولی باید بدانیم بسنده کردن به اذان یعنی اسلام ظاهری پدید آوردن. ماباید این را بشناسیم؛ یعنی محکمات و متشابهات امام. نکته دوم که آفت این مسأله است و متأسفانه بعضاً در صدا وسیما دیده می شود، بحث استفاده ابزاری است. این که به فراخورحال، هروقت که احساس می کنیم، منفعتی دارد .مطلبی را بگیریم و بیاوریم. شما می توانید راجع به جبر از آیه قرآن استفاده کنید :«ومارمیت اذرمیت ولکن الله رمی » و یک منبر هم حضرت عالی بابیان شیوا و ادبیات شیرین و نشر مسجعتان بیان کنید و آن طرف راجع به تفویض هم می توانید بگویید. تشخیص درستی این دو نیاز به اجتهاد دارد. اجتهاد به این معنانیست که هرکسی این کار را انجام دهد. این مسئولیت مهم اگر در دوره ای که شاگردان امام حضور و حیات دارند اتفاق نیفتد، بعداً سخت تر است. البته نمی گویم غیر ممکن است.

نگاه می کردم وقتی که من شعری را می خواندم، علاقمند بودید با شعر، شعر هم می گویید؟

بله چیزهایی می گویم.

به صورت حرفه ای؟ چون امام هم شعر می گفتند.

بله .من شعر هم می گویم. البته اولین باری که شعر گفتم، بردم خدمت امام و برای ایشان خواندم. ایشان صله هم به من دادند. البته آن شعر را متأسفانه بعداً گم کردم. فردایش ایشان داشتند قدم می زدند، من آمدم عبور کنم. چون تقریباً روزی چندبار با ایشان برخورد می کردیم. شام باهم می خوردیم ناهار معمولاًسر سفره ایشان می رفتیم. چون می دانید ایشان مقید بودند روزی یک ساعت و نیم قدم بزنند. سه بار هربار نیم ساعت. شاید یک دقیقه هم کم نمی شد، معمولاًعبور که می کردم خدمت ایشان می رسیدم و فردایش که خدمت ایشان رسیدم، ایشان گفتند: حسن شعر بگو، از این به بعد هم بیار برای من بخوان؛ ولی از این به بعد راجع به من شعر نگو. البته من راجع به ایشان هم شعر گفتم. شعرهای دیگرم را می بردم برای ایشان می خواندم، ایشان هم تشویق می کردند.

امام به زبان خارجی هم مسلط بودند؟

عربی که مصطلح حوزه بود.

خودشما به زبان خارجی تکلم می کنید ؟

مقداری انگلیسی صحبت می کنم و عربی هم در حد حوزه. فهم عربی ام شاید بهتر از فهم انگلیسی ام باشد، ولی انگلیسی بهتر از عربی صحبت می کنم.

از آنهایی هستید که وقتی عربی با شما صحبت می کنند، فقط بگویید«اکلم باللغه العربیه» ! یعنی فقط تا همین حد.

نه بیشتر از این ...!

به کسی گفتند با کامپیوتر بلدید کار کنید؟ گفت بله. گفت: روشن کن، گفت دیگر تا آن حد بلد نیستم!

یک رفیقی داشتم وقتی می خواست کامپیوتر را خاموش کند، کنتور خانه شان را خاموش می کرد!

خود امام در جوانی خیلی شعر می گفتند، اما متأسفانه دیوان ایشان یک دفتری بوده گم می شود علتش هم خانم امام نقل کردند که امام برادر خانمی داشتند که به رحمت خدا رفته ایشان آن وقتها به منزل امام به قم آمده بودند که برای امتحان دانشگاه بخوانند و قبول شوند واز فضای تهران جدا شوند. چون می دانید پدر خانم امام مرحوم آقای محمد ثقفی از علمای مبرز تهران بودند. پسر مرحوم شیخ ابوالفضل تهرانی معروف به تهرانی است و نوه مرحوم آمیرزا ابوالقاسم کلانتر که مقرب شیخ انصاری است و کتاب بسیار معتبری در اصول تقریرات شیخ انصاری نوشته ایشان است .

برادر خانم امام آمدند قم و دکترای ادبیات را هم بعداً گرفتند. یک روز دفتر دیوان امام را گرفتند بردند. خانم امام می گویند که من دادم، ایشان می گویند من پس دادم و بالاخره مفقود شده است. تا اینکه بعدها امام مجموعه اشعاری که هم اکنون منتشر شده، غیر از بعضی از قصائد و ترجیع بند و دومسمط  مابقی آنها غزلهایی است که در دو، سه سال  آخر عمر امام، آن هم به اصرار و پافشاری مادر من سروده شده است.  قضیه آن  هم از این قرار است که مادرم آن وقت فلسفه می خوانده یک روز می رود خدمت امام می بیند که امام رباعی نوشتند که الان هم  در دیوان است. ایشان اصرار می کنند که بیشتر بگویید، دیگر امام شروع می کنند به گفتن این اشعار که الان تحت عنوان دیوان امام مشهور است، اکثرش مربوط به اواخر عمر امام است.

یعنی امام تا زمانی که در قید حیات بودند، علاقه ای به چاپ و جمع آوری این مجموعه نداشتند.

خوب آن اشعاری که ایشان می گفتند، به عنوان یک کار مورد علاقه شخصی و نه یک حرفه بوده است چون شعر همچنان که می دانید، خیلی  وقت ها هنر است، خیلی وقتها بازاری است و خیلی وقتها هنر مند برای خودش هنر را خلق می کند. پیش از آنکه دیگران از آن متنعم بشوند، نفس خود اوست که از آن لذت می برد. بیشتر احساس می کنم اشعار امام چنین نحوه ای بوده است، آنهم به درخواست مادرم که اصرار می کردند، می خواستند دل ایشان را نشکنند.

امام نسبت به عروسشان خیلی هم علاقه داشتند.

طبیعی است.

در آثارمکتوبشان هم جدا از حالتی که یک پدر همسر باید به عروس داشته باشد، به مادر بسیار علاقه داشتند وبه وجودایشان در ابیاتشان هم اشاره کردند.

درسته همین طور است.

برای من خیلی این سؤال پیش  می آید وقتی که انسان به زندگی امام نگاه می کند، امام را فقط به عنوان صاحب یک قدرت سیاسی نمی داند، بلکه به عنوان کسی که صاحب یک قدرت و سیره عرفانی بود. این عرفان امام در مقوله حکومت داری وبرگزاری انقلاب و انگیزش انقلاب چه تاثیری داشته است ؟

خیلی زیاد. می داند عرفا قائلند به اینکه یک عارف در زندگی اش باید چهار سفر بکند؛ همان اسفاراربعه که نقل می کنند. باید چهار سفربکنند. آخرین سفرهای عارف سفر من الحق الی الحق مع الخلق است. یعنی عارف وقتی عرفانش کامل می شود که خلقی را همراه وهمدوش خودش به سوی خدا رهنمون بشود. عرفان عارف وقتی مثبت  است که در متن جامعه تأثیر گذارد. درمتن جامعه باشد. عرفان منفی، عرفان بیغوله نشینی است. عرفان مثبت نمادش امیرالمومنین(ع) و پیغمبر(ص) است. نمادش امام حسین(ع) است. عرفان امیرالمؤمنین حضور در متن جامعه دارد.

هیچ وقت در زندگی ائمه نمی بینیدکه وارد یک غار شده باشند، از خلق جهان دوری گزیده باشند. مع الاسف در جامعه ما به هر علتی این گرایش را می بیند که انسان ها فکر می کنند اگر عزلت بگزینند، در حقیقت به سمت عرفان رفتند. آن مطلبی را که به شما گفتم و اشاره کردم که ایشان گفتند: احمد از مسئولیت شانه خالی نکن. این است که فکر نکن هر کسی که از متن دنیا دورتر است، به خدا نزدیکتر است. کسی که  از حب دنیا دورتر است. به خدا نزدیکتر است نه کسی که از دنیا دورتر است. خیلی فرق است بین این دو مقوله. کسانی هستندکه به آن دلق درویشی شان و کشکول صوفیانه شان خیلی بیشتر علاقه دارند تا کسی که مطاعی در اختیاردارد. عارف وقتی عارف است که در متن جامعه زندگی کند. خلق الله را ( مانندبیمارانی که احتیاج به شفا دارند) دستشان را بگیرد

انقلاب امام سفر چهارم عرفانی امام است.اگر امام انقلاب نمی کرد، عارف ناقصی بود. عارف باید در متن جامعه زندگی کند. دست مردم را بگیرد و مردم را با خودش به سوی خدا ببرد و واقعاً یکباره به این نکته بادقت بیندیشیم که امام چه تحولی در زندگی جامعه ما ایجاد کرده است. به عنوان مثال در تایلند قبل از انقلاب شاید دو تا سه هزار نفر شیعه وجود داشته، امروز بیش از 50 تا60 هزار نفر شیعه وجود دارد وهمه شان خودرا شیعه امام خمینی می نامند. در آفریقا، ایران، هرجای دنیا،در ایران ببینید که چه تحولی در یک نسل ایجادکرده است. این برای یک نفر کافی است. برای خود امام کافی است که نسلی رامتحول کرده است. الان معروف است که می گویند گفتمان دهه اول ،«گفتمان ایدئولوژیک» است. خوب یا بد، ارزش گذاری نکنیم؛ اما کم چیزی نیست که انسان هایی را از بنیاد متحول بکند و چشم آنها را باز کند. خود امام می گوید اینها ره صدساله رایک شبه می روند. انقلاب امام گام چهارم عرفان امام است.

حاج حسن آقا ! با خودم فکر می کردم که خیلی از مطالبی که در مورد امام می گویند به عنوان سیره امام از آن یاد می کنیم مانند عبادت، سحرخیزی، ورزش، به خصوص «ساده زیستی» خیلی هم در مورد آن صحبت شده وخاطرات شیرینی نقل  شده است. می خواهیم خیلی صریح به عنوان نوه امام بگویید که این ساده زیستی بعد از رحلت امام هم در خانواده امام رعایت شد؟

به هر حال خانواده امام را که یکجا و یک کاسه نمی توانید ببینید. خوب متفاوتند، برخی شان خیلی زیاد به این مسأله پایبند بودند. و برخی کمتر. فکرمی کنم که به هر حال همه ما خانواده امام و همه مردم ایران که به نوعی خانواده امام هستند، بالاخره باید به این نکته توجه کنند.

فکر می کنید در بین مسئولان ما این ساده زیستی رعایت می شود؟

باز هم یکجا نمی شود گفت، برخی بله، برخی نه.

حالا دلم می خواهد از بعد دیگری سؤال کنم. خیلی از نظرهایی که امام در مورد جوان ها ودختر خانم ها وبانوان داشتند ودر مورد معیشت و کارشان داشتند، الان برای ما به عنوان یک دستاورد و الگو است . این طور شنیده بودم که امام در ایامی که در قید حیات بودند، کمتر به زیارت رفتند، علت خاصی داشت ؟

اولاً اصلاً این گونه نیست، یعنی سؤالتان اشتباه است.

یعنی به حج مشرف می شدند یا زیارت ؟

ببینید زیارت یک وقت حج است، یک وقت زیارت امیرالمؤمنین در نجف است  امام تنها مرجعی هستند ویا تنها آخوندی هستند، یا حداقل جزو معدود روحانیونی هستند که 15 سال در نجف بودند، هرروز به زیارت امیرالمؤمنین رفتند. سال اول ایشان دومرتبه در روز می رفتند. بعداز آن گفتند:«ما الان مجاور شدیم ، دومرتبه مال کسی است که مجاور نباشد» قم وقتی تشریف داشتند، همه روز به حرم می رفتند و زیارت جامع کبیره را که زیارت مفصلی است، ایستاده می خواندند. در ایران که تشریف داشتند، البته در ایران در تهران و در جماران وضعیت جسمی ایشان اقتضای یک زیارتی برای سفر رفتن نبود

من سؤالم راجع به همین مقطع بود.

بعد از انقلاب ایشان زیارت به آن معنایی که شایع است، نرفتند. هم مشکلات حفاظتی داشت و هم طبعاً مشکلات جسمی.

منظورتان از مشکلات حفاظتی چیست؟

به هر حال رفت و آمد برای امام آسان نبود. شرایط دهه 60 را در نظر بگیریدکه هر لحظه و هر جایی یک کشتار و بمبی. شما سالهای حضور بسیار بد منافقین را در کشور بیاد بیاورید.

ولی من خوانده ام که امام در بیتشان پناهگاهی درست کرده بودند، من کمتر شنیده ام که به آن پناهگاه رفته باشند در ایام جنگ در ایام موشک باران.

منافاتی با عرض بنده ندارد. من گفتم بیرون نمی رفتند، به این خاطر که می گفتندآن پاسداری که آنجا ایستاده، یا مردمی که آنجا هستند، به هدف بمباران کردن من قرار است کشته شوند؛ نمی شود که آنها صدمه ببینند و اما من آسیبی نبینم. ایشان وارد پناهگاهشان نشدند حتی یک دفعه، به من گفتند که شما برو شبها در موشک باران تهران. والده من به ایشان گفته بود که فلانی نمی آید. ایشان به من گفتند شما برو، من گفتم آقا شما اگر نروید ما هم نمی رویم، ایشان دیگر چیزی نگفتند و ماهم داخل آن پناهگاه نمی رفتیم. آنجا البته پناهگاه آنچنانی نبود تعدادی اسکلت بتون مدور کنار هم گذاشته بودند، فکر هم نمی کنم اگر حادثه ای پیش می آمد افاقه می کرد. اما به هر حال می توانست از بعضی از حوادث جلوگیری بکند.

می دانید، زیارت وسفر برای ایشان و حرکت فرق می کند با در منزل بودن؛ مثلاً ایشان باید می رفتند، اگر می خواستند، بگیر، ببند، مردم اذیت می شدند، قرق بکنند، تحرک، هواپیما، آنوقتها هیچ اعتباری نبود که حفاظت چگونه اعمال می شود و شرایط پیچیده ای بود. زندگی ایشان هم خوب به هر حال بسیار ساده بود. البته آنجایی که ما می بینیم که امام در مواجهه با مردم هستند ودر حضور مردم هستند هیچ خطری را حاظر نمی شوند که از جان خودشان دفع شود و این دفع خطر به قیمت این باشد که جان مردم به خطر بیفتد.

مثلاً یادتان بیاید 12 بهمن که ایشان گفتند من می روم به میان ملتم در ایران، اگر قرار است کسی کشته بشود خوب من هم در میان آنها هستم و کشته می شوم. باز اشاره می کنم به همان نکته ای که گفتم که این رنگ افعال امام در ارتباط برقرار کردن بین مردم و امام بسیار موثر است.

شما فکر می کنید این رنگ بعد از رحلت امام همچنان باقی بماند؟.

من نمی توانم بگویم، به همه بگویم بله یا همه را رد کنیم .به هر حال مجموعه شاکله مسئولان نظام را نمی توان یکسان دید، برخی به این امورپایبند بودند. برخی هم نبودند که به آنها انتقاد وارد است.

امام چقدر معتقد به تنوع سلیقه های سیاسی بودند؟

ایشان یک جمله دارند ، میگویند:« انتقاد، بلکه  تخطئه  از الطاف خفیه الهی است»

این جمله را یک بار دیگر تکرار بفرمائید؟

انتقاد بلکه تخطئه از الطاف خفیه الهی است.

و در زمان خودشان هم رعایت میشد؟

به نظر من رعایت می شد.

الان تنوع سیاسی ای که هست، چقدر بر محور اندیشه های امام و به خصوص کانون خانواده امام جمع است؟

اگر واقعاً مابپذیریم که جریانهای سیاسی در حوزه اندیشه امام اجتهاد کنند، همان بحثی که عرض کردم هر جریانی اجتهاد خودش را داشته باشد، اجتهاد خودش را در حوزه اندیشه امام به جامعه عرضه کند وهر اجتهادی که در آن جامعه، در آن مقطع، توسط مردم پذیرفته می شود، بتواند به عرصه حکومت بیاید. اگر یک چنین پذیرشی  را بتوانیم انجام بدهیم ،فکر می کنم حتی به همان چیزی که می شود اسمش را گفت مردم سالاری دینی دسترسی پیدا کرده ایم.

حاج  حسن آقا من شمردم از ابتدای بحث شما هفت هشت بار از واژه«اگر» استفاده کردید، مشروط کردید، که اگر این چنین باشد، ابزار رسیدنش چیست؟

سعه صدر.

درچه سطحی ؟

همه سطوح.

یعنی همه تصمیم گیرنده ها وتصمیم سازها؟

همه سطوح.

ما این را تمرین کرده ایم؟

نه.

چقدر؟ مثلاً در ادارات ما این سعه صدر امام توصیه شده چقدر رعایت می شود ؟

خیلی کم البته باز مشکلم با سؤالات شما یک مقدار این است. شما همه را بایک قضیه به کار می برید، در حالی که اینگونه نیست ممکن است یک اداره باشد.

نه من فقط سؤال می کنم.

می دانم. کلاً این پرسیده می شود. بعضی از جاها هست این سعه صدر، بعضی از انسانها این سعه صدر را دارند، بعضی ها ندارند؛ اما در مجموع برایندی که می توانیم بگوییم، برایند رو به رشدی است؛

اما هنوز تا نقطه مطلوب طبعاً فاصله داریم و نکته بسیار خوبی را هم اشاره کردید که مردم سالاری دینی یک مقدار زیادش تمرین کردنی است. من و شما هم باید تمرین بکنیم به عنوان دو نفری که توی خیابان ها هستیم، هیچ  مسئولیت روشنی هم در نظام نداریم  تامسؤلین نظام، همه افراد، هرکسی واقعا ًباید تصور بکند چه مقدار همه آن صفاتی را که برای حاکمان اسلامی می پسندد و مدعی است دروجود خودش ایجاد کرده، نگاه کنید گام اول برای خوب شدن جامعه خوب شدن خودمان است. جامعه یک معنای محصلی که ندارد. مرکب حقیقی که نیست یک مرکب اعتباری است مرکب اضافی است، یعنی بنده و جناب عالی و زید و عمرو و ابوبکر همه با هم جامعه را شکل می دهیم. جامعه وقتی به سعادت می رسد که دانه دانه، به سعادت برسیم. هویت مستقلی آن جور که مارکسیستها می گفتند یک روح اجتماعی داشته باشیم که نداریم یه حداقل به این معنایی که الان در حوزه صحبت من است، نداریم. ماباید دانه دانه مان خوب بشویم. اگر من خوب شدم، اگر شما خوب شدید، همه خوب می شویم. به تعبیر آن شاعر: «من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، چه کسی برخیزد؟» همه باید خوب بشویم هر کسی هم باید از وجود خودش تمرین کند؛ یعنی بنده که دارم این حرف را می زنم اگر خودم خوب بشوم، آرام آرام جامعه خوب می شود؛ اما اینکه مدعی بشویم که دیگری باید خوب بشود یا دولت متصدی خوب کردن همه است، این که معنا ندارد همه ما باید سعی کنیم خودمان را از ابتدا خوب کنیم یک گام به جلو بر داریم.

اخلاقیات دستورالعملی نیست؟

نه، دستورالعملی است، ولی اجرا می خواهد. اخلاقیات را دستورالعمل بدانیم؛ اما آن کسی که دستورالعمل می دهد، خودش اول از همه یک گام بردارد. یک کتابی دارند امام توصیه می کنم ببینید به نام «شرح حدیث جنود عقل و جهل» که موسسه تنظیم و نشر آثار امام اولین بار چاپ کرده، یعنی بعد از امام منتشر شده از مجموعه مصنفات امام بود که بعداً پیداشد. کتاب اخلاقی است و امام یک مقدمه در این کتاب دارند، می فرمایند که برخی معتقدند کتابهای اخلاقی باید حکم نسخه را داشته باشند؛ یعنی شما بخوانید اجرا کنید، متخلق بشوید. کاری که نسخه می کند. حضرت عالی اگر نسخه را بریزید در آبجوش بخورید، هیچ فایده ای ندارد. نسخه را باید عمل کرد. ایشان می  گویند: نه، این غلط است. کتاب اخلاقی باید حکم دارو را داشته باشد؛ وقتی می خوانی، متخلق بشوی وقتی که می خوانی، در تو اثر بگذارد. حوزه اشراق برایت ایجاد کند. اگر حوزه اشراق ایجاد کرد، این گونه می شود.

خود امام و دیگر انسانهای بزرگ همه همینند. شما فکر  کردید که مثلاً چرا هرکسی وارد حوزه اشراق پیامبر شده، یک نفس پیامبر به او خورده تغییر کرده؟ انسانهای بزرگ یک حوزه اشراق دارند کسی وارد حوزه اشراق آنها می شود این براده های آهن به هم ریخته اش نظم پیدا می کند مثل یک حوزه مغناطیس است، لازم نیست او با شما صحبت کند؛ لازم نیست با شماحرف بزند؛ لازم نیست چیزی به شما بگوید، همینقدر که به او نزدیک می شوید، انگار وارد یک میدان مغناطیس شده اید آرام آرام خوب می شوید؛ آرام آرام سبک می شوید؛ آرام می شوید. نفستان، روحتان آرامش پیدا می کندو واقعیت این است که ما در جامعه مان داریم. البته مدعیان را من کاری ندارم؛ چون گفت: «این مدعیان در طلبش بی خبرانند!» اما واقعاًدر جامعه انسانهای خوب داریم؛ اما خوب شدن خیلی کسی نمی خواهد. هرکسی خودش هم می تواند یک گام به جلو بردارد.

هر روزی که صبح بلند می شوید. یک رذیله را از نفس خودش پاک کند. بنده که دارم به شما می گویم این گونه نیستم اما تلاش بکنیم. جامعه وقتی خوب می شود که من و شما خوب بشویم. هیچ کسی نمی آید که جامعه را خوب کند هیچ کسی داروی شفا بخشی برای جامعه به این معنا ندارد؛ جز یک نفس قدسی که ممکن است پیدابشود، یک نیروی قدسی پیدا بشود که در این حوزه اشراق او همه انسانها خوب بشوند؛ اما اگر این نفس قدسی و این حوزه اشراق نبود، راهش اینست که دانه دانه ما یک ذره به سمت جلو حرکت کنیم.

من توقعی ندارم (ما به عنوان کسانی که الان در مقابل دوربین نشسته اند این ضمیر را به کار بردم توقع ندارم) که حاج حسن خمینی  برای همه مطالبی که من می پرسم، نسخه های قابل درمان قابل علاجی بپیچد.من فقط به عنوان کسی که شما و اخوانتان بازماندگان حضرت امام هستید یا شاید پیشانی این خانواده هستید، دارم سؤال می کنم. درباره سیره امام مثلاً می خواهم بپرسم که شما از سعه صدر گفتید، امام سعه صدرش در برخورد با مسائل جوانان چه بود؟ آخر یک دفعه من یک مجری دیدم از یک مسئولی سوال می کرد که نظر شما در مورد آزادی جوانان چیست؟

من خیلی ناراحت شدم و گفتم مگر ما جوان ها را گرفته ایم حبس کرده ایم حالا می پرسیم آزاد کنیم، این چه پرسشی است؟ می خواهم ببینم که امام در مورد این که اینها صاحب نظر باشند، مشارکت کنند وارد جامعه شوند، بتوانند اظهار نظر کنند، امام نظرش چه بود در مورد جوانها؟

امام یک نامه دارندو وقتی این نامه را نوشتند، حدود هشتاد و چند سالشان بوده به کسانی که شصت و چند سالشان بوده، پنجاه و چند سالشان بوده بعضی از بزرگانی که بعضی هاشان در قید حیاتند، بعضی هاشان نیستند، به آنها نامه می نویسند و می گویند: بروید راجع به این فکر کنید چرا من می توانم با جوانهای روزگار خودم مفاهمه بر قرار کنم اما شما نمی توانید.

این نامه را خطاب به چه کسی نوشتند؟

همان گروهی که یک عده شان زنده اند، یک عده شان نیستند، شاید  نخواهند بگویم چه کسی هستند چون نامه امام منتشر نشد، قسمتهایی دارد که منتشر نشده. نامه خصوصی است، اما اشکال ندارد این فرازش را بگویم. می گویند: چرا شما نمی توانید با اینها مفاهمه ایجاد کنید؟ نگاه کنید خیلی مهم است. گفت:

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر

من عاجزم   ز گفتن و خلق از شنیدن

خیلی وقتها شما لالید، خواب هم دیده اید، مخاطبتان هم کر است؛ چطوری می خواهید مفاهمه ایجاد کنید؟

اگر شما نتوانید مفاهمه ایجاد کنید، توان هدایت ندارید، توان انتقال مفاهیم ندارید، توان شنیدن درد را ندارید، توان پیچیدن نسخه را ندارید. شما یکبار دقت بکنید ببینید مدیرانی که امام در جامعه آوردند، چند ساله بوده اند؟ آقای مهندس موسوی نخست وزیر این کشور 32 سالش بوده نخست وزیر شده. شما امروز به یک پسر یه یک دختر 32 ساله در این کشور اعتماد نمی کنید!

«شما» منظورتان بخش تصمیم گیر مملکت است؟

بله شما، شمای نوعی است.

مثلاً خیلی از اعضای شورای شهر جوانند.

خیلی خوب آرام آرام شدند.

نماینده ها هم جوانند.

خوب. آنها شورای شهر و نمایندگان را که مردم انتخاب کردند. شما سؤال کردید، یک نکته یادم آمد. ببینید در شوروی سابق آقای گورباچف وقتی آمد دبیر کل حزب کمونیست شد. جوانترین عضو دفتر سیاسی حزب کمونیسم، بعداز تاسیس حزب است. چند سالش  بوده؟

57 سال، یک 57 ساله جوانترین است! خوب معلوم است این رژیم از بین می رود. رژیمی که جوانترین فرد در راس هرمش،57 ساله باشد. ارتباطی با نسل جوانش ندارد من باز اشاره کنم فرماندهان جنگ همه جوان بودند؛ اما همان ها امروز یک دهم آن اعتمادی که امام به آنها کرد، به پسران و بچه های خودشان نمی کنند! مجموعاً کلی صحبت می کنم اینکه ما بپذیریم نسلی داریم که این نسل به تعبیر رهبری انقلاب که گفته خوبی دارند، مرتب می گویند این نسل هیچ چیزی از نسل قبل خود کم ندارد. بپذیریم که دینداری شان دینداری است قابل اعتمادند. توانمند هستند. ببینید جوان شغلش، تفریحش است. فرقش با انسان مسن. این است. انسان مسن زمانی که کارش تمام می شود، مثل فنر پیش زن و بچه و مادرش  بر می گردد. یعنی وقتی او را سرکار می بریم، مثل این است که کتکش می زنیم. فاعل بالجبر است، اما فرد جوان، شغلش تفریحش است. با انرژی بالا سر کار می رود. این مهم البته اتفاق افتاده است. در جامعه ما اتفاق افتاده است. همواره هم بوده، گام به گام هم باید اتفاق بیفتد و باید برای اینکه انتقال این تجربه صورت بگیرد و مسؤلیت انقلاب به جوان های نسل بعد داده شود. این کار باید صورت گیرد. اینکه می فرمایید نمونه ها عینی، من برگردم به سؤال شما این که امام با جوان ها چه ارتباطی داشتند؟ بزرگترین ارتباطش این است که اولاً مفاهمه داشتند.

یعنی آن را مسولیت پذیر می دانستند؟

اول مفاهمه داشتند. یعنی حرف همدیگر را می فهمیدند. نگاه کنید گاهی اوقات ما حرف همدیگر را نمی فهمیم. من فارسی صحبت می کنم. شما هم فارسی؛ ولی صحبت من به گوش شما از عبری نا آشناتر است و سخن شما در گوش من مثل سخن ژاپنی است. اصلاًنمی فهمیم که چه می گوییم. تعریف های مشترکی نداریم. خیلی وقت ها بین پدر و پسر این اتفاق می افتد. اصلاً مفاهمه ندارند؛ یعنی حرف هم را نمی فهمند. گام دوم این بود که اعتماد کردند و مسئولیت دادند. به نظر نمی رسد که جامعه ای از این مساله ضرر کند.

در مورد بانوان چطور؟

بانوان و خانم ها هم همین جور است.

یعنی امام معتقد بودند که خانم ها هم در کشور باید مسولیتی بگیرند؟

ببینید خیلی از مقدسین درآن روزگار می گفتند که خانم ها نباید به راهپیمایی بروند. امام می گفتند که واجب است بیایند. بعداً آمدند و در متن جامعه زندگی کردند و در متن جامعه حضور به هم رساندند. البته خانم های جامعه ما با عرض ارادت یک مسأله را خودشان باید بیش از هر چیز دیگری توجه کنند. بسیاری یا گروهی از خانم ها در جامعه ما علاوه بر اینکه منافع  حضور در جامعه را می خواهند، حاضر نیستند منافع سنتی پرده نشینی را از دست بدهند. بالاخره اگر زنی بنا دارد در جامعه نقش ایفا کند، باید از یک سری منافع سنتی خودش هم دست بردارد. بالاخره چهار پنج ساعت برای عروسی وقت گذاشتن، این ها با حضور در جامعه و نقش بازی کردن در جامعه سازگار نیست، ضمن اینکه بالاخره باید بپذیریم جامعه ما یک دوره تاریخی مردسالاری را داشته و باید نسبت به حقوق خانم ها و پذیرش نقش اجتماعی آنان مقداری انعطاف داشته باشیم.

من چند تا سؤال کوتاه می پرسم چند تا پاسخ کوتاه هم به صحبت های من بگویید: امام دیدگاهشان در مورد ورزش چه بود؟ خودشان اصلاً ورزش می کردند؟

بله.

چه ورزشی می کردند؟

خود امام که در جوانی خیلی ورزش می کردند؛ اما این سال هایی که ما یادمان می آید، ایشان روزی یک ساعت ونیم قدم می زدند؛ سه تا نیم ساعت و همیشه هم من را تشویق می کردند و چندبار به من سفارش کردند و گفتند که: سه کار را انجام بده: اول درس بخوان، دوم ورزش کن، سوم نمازت را فراموش نکن و حتماً بخوان. در نماز هیچ مسامحه نورز.

شیرین ترین خاطره امام؟

به شما گفتم که این سؤال سؤال سختی است شما گفتید از ابویتان خاطره دارید، اما برای من بسیار سخت است فکر می کنم همان بوسه ای که اشاره کردم بعد از بازگشت از جبهه و مصافحه ای که کردم. برایم خیلی شیرین بود.

تلخ ترین خاطره حاج حسن آقا؟

رحلت امام و پدرم.

در اثنای این خبر بودید؟

بله.

یعنی از وخامت حال امام خبردار بودید؟

بله، البته امام تقریباً سه چهار روز، پنج روز قبل از اینکه به رحمت ایزدی بروند، اطبا و پزشکان فهمیدند که امام بیماری سختی دارند. بیماری سختی نداشتند. زندگی عادی شان را می کردند. حتی ایشان روزی که به بیمارستان رفتند، یک ساعت ونیم قدم زدنشان را هم داشتند و بیماری طولانی مدتی نبود، به نظر من از الطاف خداوند بود که از وقتی که امام بیمار شدند و پیش خدا رفتند، شاید سرجمع ده روز یا دو هفته بیشتر نشد.

قشنگترین خبری که امام را خیلی خوشحال کرده ، چه بود؟

نمی دانم ، ولی فکر می کنم « فتح خرمشهر» خیلی برای امام خبر خوبی بود.

و تلخ ترین خبر؟

تلخ ترین خبر را نمی دانم، ولی آن روزها خبرهای تلخی نقل می شد. به هر حال روزهای پایانی جنگ، روزهای تلخی بود. شهادت بسیاری از افرادی بودند، مسئولیت امام را هم به عنوان مدیر یک جامعه خیلی سنگین می کرد. فکر می کنم برای امام خبر های تلخی بود .

از شما به عنوان فرزند حاج احمد آقا عذر خواهی می کنم که این سؤال را می پرسم؛ اگر امام خودشان در قید حیات بودند و زودتر از ایشان، حاج احمد آقا به رحمت خدا می رفتند، چطور؟

فکر می کنم از تلخ ترین حوادثی بود که برای ایشان پیش می آمد. ضمن اینکه بالاخره شهادت حاج آقا مصطفی هم خیلی برای ایشان سنگین بود. اگر چه من در آن زمان کودک و حدوداً 7 ساله بودم. فکر می کنم با توجه به نقشی که مرحوم حاج احمدآقا در انقلاب داشتند، آن روزها با اعتمادی که امام به ایشان داشتند و واقعاً هم ایشان یک کارگزار امین صادق و صفات دیگری که اجازه بدهید من نگویم، دیگران بگویند، طبعاً آن حادثه خیلی سخت بود.

شنیدن خبر رحلت امام برای شما سخت تر بود یا رحلت پدرتان؟

شاید برای من فوت پدرم سخت تر بود؛ چون وقتی امام رفتند، طبعاً ما ایشان را داشتیم؛ ولی واقعاً تفکیک بین این دو حادثه سخت است؛ اما وقتی مرحوم پدر من فوت کرد، هم مسئولیتی که بود، هم انتظاراتی که وجود داشت، هم اینکه واقعاً خود من تکیه و پناهگاهی نداشتم، شاید در مجموع برایم سخت تر بود؛ ولی به هر حال رحلت امام هم خیلی سخت و جانگداز بود. نمی دانم می شود تفکیک کرد و تمایز گذارد یا نه؟

آیا تا به حال به این قضیه فکر کردید که چرا در بین این همه فیلمی که ساخته شده، فیلمی درباره زندگی حضرت امام به عنوان یک کار سینمایی ساخته نشده؟

البته کارهایی انجام شده، ولی بیشتر مربوط به مقطع کودکی و نوجوانی ایشان است.

یعنی به نظر شما امکان دارد که یک کار سینمایی خیلی پرطرفدار از این قضیه تهیه کرد؟

به نظر من، نه اینکه می شود، بلکه باید این کار را کرد. امروز، سینما زبان دنیاست. یکی از کارگردان ها گفته بود اگر امروز پیامبری ظهور کند، معجزه اش سینماست. نمی دانم چه مقدار این جمله درست است .

لااقل با این تعبیر که هر پیامبری با آخرین فن و حرفه و هنر زمان خودش با مردم ارتباط بر قرار می کند؟

درست است. به هر حال با این کار باید صورت بگیرد، ما به حمد الله اگرچه شاید در تکنیک و لوازم سینمایی به پای دیگران در دنیا نرسیم، ولی از جهت سینمای انسان گرایانه، بازیگر و به خصوص فیلمنامه و مجموعه هنرمندی هایمان این توان را داریم که این کار را بکنیم. چه کسی بهتر از صدا و سیما؟

شما چند بار در ماه فرصت زیارت حرم امام را پیدا می کنید؟

من هر شب جمعه تقریباً آنجا نماز می خوانم.

وقتی مردم شما را در حرم می بینند، چه می گویند؟ حالا دیگر چهره شناخته شده ای برای مردم هستید.

بله خوب لطف دارند. لطف می کنند ماهم شرمنده می شویم.

مردم عمدتاً چه می گویند؟ حرف مردم، گرایش مردم، طرفداری مردم، خاطراتی که از شما می پرسند؟

نه آن ها مثل شما خاطره نمی پرسند، آن ها بیشتر صحبت می کنند. معمولاً اظهار لطف می کنند.

در این گفتگو نکته دیگری باقی مانده که بخواهید به آن اشاره کنید؟ از نظر من این گفتگو می تواند ادامه داشته باشد مشروط بر اینکه شما خسته نشوید.

از نظر من هم می تواند ادامه پیدا کند؛ ولی این آقایان فیلمبردارتان به خمیازه افتادند. آنها را دیگر نباید خسته کرد.

تصویر برداران ما خسته نمی شوند حاج آقا.

می گویند به خودتان رحم نمی کنید به مخاطبانتان که پای تلویزیون نشستند رحم کنید و آن ها را خیلی خسته نکنید.

پایان صحبت می خواستم بپرسم آیا امام اهل مطاببه هم بودند؟

زیاد!

می توانید یکی دو نمونه ذکر کنید؟

یادم نمی آید، ولی اینکه ایشان اصلاً اینکه که فکر کنید.....

حاج آقا من هرچیزی می پرسم شما می گویید زیاد، بعد یا نمی گویید یا می گویید....

همه اش را هم گفته ام. اول گفته ام نمی گویم بعد شما دوباره پرسیدید و من دوباره پاسخ دادم. اما الان این مورد رابه خصوص  به یادم نمی آید و یا مواردی بوده که خیلی خصوصی است. چند نمونه اش هم اکنون یادم هست خصوصی است.

من شنیدم که امام زمانی که از نزدیکان خود یابا مسئولان دیدار می کردند، از لطیفه های جاری روز هم سؤال می کردند؟

بله، معمولاً. یک خاطره یادم آمد: پدر من می دانید خیلی به فوتبال علاقه داشت و خیلی فوتبال بازی می کرد.

حاج احمد آقا؟

بله.

بله.

بله تان طوری بود که یعنی انگار مثلاً من خبر دارم! این خیلی معروف است. ایشان بعضی بازی ها را تعقیب می کرد.

اشاره هم نمی کنیدآبی بودند یا قرمز؟ اصلاً کاری نداریم!

بله این سوال را دیگر جواب نمی دهم. وقتی تیم مورد علاقه شان می باخت، امام شوخی می کردند و می گفتند: «احمد، بیا تیمت باخت» کرکری پدر و پسری شیرینی وجود داشت.

از لطیفه های امام صحبت می کردید.از مطابیانشان.

در فضای خانه، امام انسان خیلی شیرینی بودند. بعضی از قطعه های فیلم های خصوصی ایشان گاهی پخش شده است. خیلی شوخ با روح بلند و واقعاً در محدوده مسائل شرعی بود، اما برای کسانی که یک مرحله دورتر بودند قابل تصئر نیست شخصیت پدر بزرگ مهربان غیر قابل باور است.

نامه ای هست از امام به حاج احمد آقا. من این نامه را چند بار خوانده ام. کمتر مردم این نامه را شنیده اند. می خواهم به عنوان پایان گفتگو، از شما خواهش کنم چند بند از این نامه را بخوانید.

پسرم .هیچ گاه دنبال تحصیل دنیا، اگر چه حلال باشد نباش، که حب دنیا اگرچه حلالش باشد رأس همه خطاهاست. چه خود حجاب بزرگ است وانسان را ناچار به دنبال حرام می کشاند نوجوانی وبا قدرت جوانی که حق داده است، می توانی اولین قدم اولین قدم انحراف را قطع کنی و نگذاری به قدم های دیگر کشیده شوی که هر قدمی، قدم هایی در پی دارد و هر گناهی. گرچه کوچک. به گناهان بزرگ و بزرگتر انسان را می کشاند. به طوری که گناهان بسیار بزرگ در نظر انسان ناچیز آید بلکه گاهی اشخاص به ارتکاب بعضی کبائر به یکدیگر فخر می کنند و گاهی به واسطه شدت ظلمات وحجاب های دنیوی منکر به نظر معروف و معروف منکر می گردد. من از خداوند متعال. جل اسمه مسألت می کنم که چشم دل تو را به جمال جمیل خود روشن فرماید و حجاب ها را از پیش چشمانت بردارد واز قیود شیطانی و انسانی نجاتت دهد تا همچون پدرت پس از گذشت ایام جوانی و فرا رسیدن کهولت برگذشته خویش تأسف نخوری و دل را به حق پیوند دهی که از هیچ

پیشامد وحشتناک نشوی و از دیگران دل وارسته کنی تا از شرک خقی و اخفی خود را برهانی.

بار الها ، احمد را نزد خود محمود و فاطی را مفطوم وحسن را احسن فرما و یاسر را به یسر برسان واین خانواده منتسب به اهل بیت را با عنایت خاصه خود تربیت کن و از شر شیاطین درونی وبرونی حفظ فرما و سعادت دارین را به آنان عطا فرما وآخر وصیت من، آن است که در خدمت به ارحام خصوصاً مادرت کوشش کن و رضایت ایشان را به دست آور. الحمد الله اولاً و آخراً وصلاُة علی رسول الله وآله اطهار ولعن علی اعلائهم.

دثه تاریخی در نوفل لوشاتو ماندیم


تاریخ و زمان انتشار:
Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 535

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 535

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 535

Warning: mktime(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 633

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 363

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 363

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 641

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 642

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 643

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 651

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 655

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 656

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 657

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 658

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 659

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 660

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 661

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 662

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 663

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 664

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 665

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 666

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 667

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 668

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 669

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 670

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 671

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 672

Warning: date(): It is not safe to rely on the system's timezone settings. You are *required* to use the date.timezone setting or the date_default_timezone_set() function. In case you used any of those methods and you are still getting this warning, you most likely misspelled the timezone identifier. We selected the timezone 'UTC' for now, but please set date.timezone to select your timezone. in /home/hsnkmn/public_html/class/DateConverter.class.php on line 673
سه شنبه 1 شهریور 1390
نویسنده:
مرجع: